بچه ی عاشق
بچه ام ديگه ! بچه اي كه پاي چپ شكسته اش ، خونه نشيني تازه دو سه روزش _ كه حالاحالاها ادامه داره _ دل نازكش كرده ؛ زودرنجش كرده ، كه با يه نگاه چرخيدن تو دلش بگيره و بشينه به خودخوري .
بچه ام ديگه ! يه بچه ي بهونه گير كه حتي ناي گفتن بهونه هاشو نداره ، از تو بهونه ي بغض جور ميكنه ، بهونه ي بي قراري ، بي تابي ، آشوبه دل .
بچه ام ديگه !
يه بچه كه آرزوش شدي و . . . . . . .
چه
خوب
به آرزوش رسونديش !
ممنونتم !
ممنونتم كه هستي و
هواي اين بچه رو داري !
نظرات شما عزیزان: